09:14 , 1403/2/3
کد خبر: 000046014
بازدید: 1287
قتل دسته جمعی هولناک در کرج

بازپرس جنایی در پاگرد طبقه دوم ساختمان با جسد خون آلود زن ومردی به هویت نسترن 45 ساله وحمید 37ساله رو به رو شد و در پاگرد طبقه سوم نیز جسد زن جوانی به نام شبنم 25ساله را دید.

به گزارش خبرنگار حوادث ایونا به نقل از عصر ایران، مرد جوان که به خاطر سوءظن به همسرش در اقدامی جنون آمیز وی را به همراه مادرزنش و مردی غریبه به قتل رسانده بود صبح دیروز از زندان به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز انتقال یافت وپای میز محاکمه ایستاد.

ایران به نقل از نوداد نوشت: رسیدگی به این پرونده از ظهر بیست وهفتم تیر سال 90 به دنبال تماس تلفنی با کلانتری 24 کمالشهر دردستور کار مأموران پلیس قرار گرفت. مأموران با حضور در محل جنایت با اجساد دو زن و یک مرد رو به رو شدند که با اصابت ضربه های چاقو کشته شده بودند. بلافاصله یوسف رضایی بازپرس کشیک قتل وسرگرد صفایی رئیس دایره جنایی پلیس آگاهی به محل جنایت آمدند. این در حالی بود که ردپای خون روی پله ها نشان از جنایتی هولناک داشت.

بازپرس جنایی در پاگرد طبقه دوم ساختمان با جسد خون آلود زن ومردی به هویت نسترن 45 ساله وحمید 37ساله رو به رو شد و در پاگرد طبقه سوم نیز جسد زن جوانی به نام شبنم 25ساله را دید.

کانال عصر ایران در تلگرام

با دستور بازپرس اجساد به پزشکی قانونی منتقل شد. نخستین بررسی ها نشان می داد تنها مظنون پرونده محمود 34ساله شوهر شبنم است. وی نیز وقتی در برابر کارآگاهان جنایی قرار گرفت خیلی زود به این جنایت ها اعتراف کرد.

با توجه به اعتراف های متهم صبح دیروز این جنایتکار از زندان به شعبه یکم دادگاه کیفری به ریاست قاضی هدایت رنجبر وقاضی یزدانپور منتقل شد تا محاکمه شود. در آغاز جلسه قاضی دهقانی متن کیفر خواست را بیان کرد وخواستار مجازات برای متهم شد.آنگاه اولیای دم نیز خواستار قصاص متهم شدند.

سپس متهم در جایگاه قرار گرفت ودرشروع دفاعیاتش گفت: سال 80 بود که با همسرم نامزد و یک سال بعد هم ازدواج کردیم هفت سال از ازدواجمان گذشته بود که بچه دار شدیم وزندگی خوبی داشتیم اما ناگهان سرو کله حمید پیدا شد. او خواستگار خواهر زنم بود اما آنها جواب منفی دادند. مدتی گذشت وقتی برای کمک به اسباب کشی به خانه برادرزنم رفتم در کمال ناباوری حمید - خواستگار - را آنجا دیدم. بشدت شوکه شدم.

از او خوشم نمی آمد به همسرم گفتم بلند شو برویم خانه. در بین راه از همسرم پرسیدم چرا این پسر به خانه شما رفت و آمد دارد؟ چرا دیشب که تو خانه مادرت بودی حمید هم آنجا بوده؟ همسرم قیافه حق به جانبی گرفت و گفت: تو به من شک داری؟؟؟ سر همین موضوع باهم مشاجره کردیم و بعد او قهر کرد و رفت خانه مادرش. بعد از سه هفته با واسطه بزرگتر ها او را به خانه بازگرداندنم.

همان روز درحالی که او داشت خانه را جارو می کشید متوجه شدم فرد ناشناسی به تلفن او زنگ زده وبعد هم پیامک داد..... وقتی از او سؤال کردم او جواب درستی نداد. خیلی عصبانی شدم وبعد از درگیری لفظی موضوع تمام شد تا اینکه فردای همان روز حدود ساعت یازده صبح وقتی از محل کارم به او زنگ زدم پاسخ نداد. ساعت یک بود درحالی که نگران بودم به خانه برگشتم دیدم همسرم خانه نیست.

نظر شما






نظرات

اخبار پر بازدید